هم اکنون تئوری سیستم ها انچنان اثر عمیقی در زندگی بشر گذاشته است که وسعت اثر گذاری آن در تمام جنبه های فعالیت بشری انکار ناپذیر است . از دهه سوم قرن 12 شمسی ( نیمه دوم قرن 19 میلادی) تفکر یافتن قوانین واحد برای تحلیل پدیده ها توسط برتالانفی تا کنون
با ارائه تعریف سیستم و با اصول لزوم کل نگری به سیستم ها و وجود بخشهای ورودی و خروجی و بخش پردازش درون سیستم , بشر توانسته است به تفکر خود در خصوص پدیده ها با ساختاری منظم شکل بدهد. اما این شکل دهی همچنان پراکنده و در قالب اجزاء مختلف باقی مانده و نتوانسته است هدف اصلی تئوری عمومی سیستمها مبنی بر دستیابی به اصول مشترک بین پدیده ها را محقق کند و در همان اصول اولیه باقیماند و چنان سردرگمی در این عرضه بوجود آمده است که علاوه بر تعریف سیستم حتی در طبقه بندی سیستم ها نیز مبانی مشترکی وجود ندارند , با این وصف گرچه مباحثی در این باب از طرف محققیقن طرح گردیده ولی بدلیل ناکافی بودن تعریف ها از سیستم , محققین را از دستیابی به فضای نوین پیش رو باز داشته است .
در مطالعه پیش رو تلاش بر این است با گشودن راهی جدید و ارائه تعریفی جامع از سیستم بن بست پیش رو برداشته شود و افق های روشنی در مشترکات سیستم ها و تجزیه و تحلیل آنها گشوده شود و با تحلیل در هم کنش اجزاء سیستم طبقه بندی منطقی و روشنی از کلیه پدیده ها در هستی بدست آید . در این مرحله با دخالت و طرح عنصر زمان در برهم کنش اجزاء سیستم و چگونگی تعامل بین آنها و شکل گیری سطوح سیستمی از این پس به گونه ای عمیق تر میتوان سیستم ها و پدیده ها را مورد تجزیه و تحلیل و ارزیابی قرار داد و با توسعه تفکر سیستمی به کلیه پدیده های هستی میتوان شناختی عمیق از عملکرد پدیده های اطراف و کل هستی بدست آورد .
اینجانب بر این باور هستم که این دیدگاه , راه تفکر سیستمی را در تمام عرصه ها توسعه داده و بشر را برای طراحی سیستم , توسعه سیستم ,مدیریت سیستم ,ادغام سیستم ها, ادغام سیستم ها ,ارتقاء سیستم , اصلاح سیستم ,پیاده سازی سیستم ,تحلیل سیستم ,شناخت سیستم ,تفکر سیستمی بیشتر از پیش توانا خواهد ساخت .